فیلم لاست

جنگ جهانى دوم. مأموران خفيه‏ى انگليسى با خبر مى‏شوند كه دو توپ غول‏آسا در جزيره‏ى ناوارون در درياى اژه‏ مستقر شده‏اند. » ناخدا مالورى « ( پك ) مأموريت پيدا مى‏كند با گروهى از افراد زبده خود را به ناوارون برساند و توپ‏ها را منهدم كند...

جنگ جهانى دوم، سال ۱۹۴۴، « ژنرال دوایت د. آیزنهاور » ( گریس ) تصمیمى حیاتى می‏گیرد که نیروهاى متفقین در ششم ژوئن به اروپا حمله کنند...

یکی از مامورین بازنشسته تیم ویژه، بعد از اینکه آرامشش توسط یک مامور حرفه‌ای بهم می خورد، تیمی از همکاران قدیمی‌اش را جمع می کند و ..

کوین کاستنر در نقش یک سرباز آمریکایی بعد از شرکت در جنگ و نشان دادن شجاعت خود جایی را برای سکونت دور از مردم انتخاب می‌کند، به مرور زمان با سرخ‌پوست‌ها ارتباط برقرار می‌کند و عامل این ارتباط هم زنی سفیدپوست است که چند سرخ ‌پوست خشن در زمان کودکی پدر و مادرش را به قتل رساندند و حال وضعیت روانی مناسبی ندارد.

یک فیلم‌نامه نویس حساس به شرایط سختی می‌رسد، وقتی موفق نمی‌شود تا کتاب «دزدان ارکیده»، نوشته «سوزان اورلین» را اقتباس کند.

موش صحرایی که می تواند آشپزی کند با یک کارگر جوان آشپزخانه در یک رستوران معروف پاریس دوستی غیرعادی برقرار می کند.

ستوان جیووانی دروگو به قلعه مرزی قدیم باستیایی منتقل می شود، جایی که انتظار می رود که حمله های قریب الوقوع توسط تاتار های ترسناک عشایر صورت گیرد.

در پروازی اکتشافی بر فراز اقیانوس هند، «ستوان پیت ماوریک میچل» ( کروز ) و همراهش، «ستوان نیک گوس برادشا»( ادوادز )، چند میگ جنگی دشمن را با مانورهای غیر معمول از میدان به در می برند و برای شرکت در کلاس های مدرسه ی آموزشی نخبگان نبرد هوایی نیروی دریایی در کالیفرنیا ( معروف به تاپ گان ) انتخاب می شوند و...

موجود فضایی بیگانه ای به نام "ای.تی" از سفینه ی فضایی اش که در جنگلی در حومه ی لس آنجلس فرود آمده، جا می ماند و در حیاط خلوت خانه ای پناه می گیرد که در آن "الیوت" ده ساله زندگی می کند. خیلی زود "الیوت"، "ای.تی" را میبیند و با او دوست میشود و از اینجاست که داستان فیلم آغاز میشود ...

لورد، سال ۱۸۵۸. “برنادت سوبیرو” (جونز)، دختر دهقان‌زاده‌ای‌ست که با اعضای خانواده‌اش در زندان شهر زندگی می‌کند، چون جای دیگری برای سکونت ندارند. یک روز که “برنادت” نزدیک غاری هیزم جمع می‌کند، در غار “مریم با کره” (دارنل) را می‌بیند. “مریم مقدس” از او می‌خواهد که کف غار را بکند تا به آب شفابخش برسد. همه او را مسخره می‌کنند، جز مادر مؤمنش، و بعدها کشیش دهکده (بیکفورد) به او کمک می‌کند که وارد یک صومعه شود و پس از سال‌ها دفاع از واقعی بودن آن‌چه دیده، کلیسای کاتولیک “برنادت” را قدیس می‌خواند. اما تا آن زمان، میلیون‌ها نفر به لورد رفته‌اند تا از آب مقدس شفا بگیرند…