فیلم لاست

مردی به نام استفان برند(لوئیس جوردان) که در گذشته پیانیستی موفق بوده نیمه های شب وارد خانه اش می شود و به خدمتکارش دستور می دهد وسایل ضروری او را برای سفر آماده کند چرا که او باید صبح آنروز در یک دوئل شرکت کند و استفان برای اجتناب از انجام این کار قصد دارد پیش از طلوع آفتاب وین را ترک کند. در همین حین، خدمتکار او نامه ای را که توسط یک زن ناشناس نوشته شده است به او می دهد.

سه قانون‏شكن به نام‏هاى « رابرت » ( وين ) ، « پدرو » ( آرمنداريس ) و « ويليام » ( كثرى جونير ) به بانكى دستبرد می‏زنند و سپس براى فرار از دست كلانتر ، آواره‏ ى دشت و بيابان می‏شوند . تا اين كه به طور اتفاقى به زن باردارى بر می‏خورند . زن ، فرزندش را به دنيا می ‏آورد و پيش از مرگ از سه مرد میخواهد كه جان كودك را نجات دهند ...

در قرن پانزدهم فرانسه پس از نزدیک به صد سال جنگ با انگلستان شکست خورده و به یک ویرانه تبدیل می شود. ژاندارک دختر چهارده ساله کشاورز ادعا می کند زمزمه هایی از بهشت شنیده مبنی بر اینکه او هدایت ارتش خدا را بر عهده بگیرد و چارلز هفتم را به عنوان پادشاه فرانسه برگزیند …

"دنی" توسط همکلاسی‌هایش ، مورد خشم و نفرت قرار می‌گیرد . به این دلیل که پدرش ، متهم به قتل یک مرد و به مجازات اعدام محکوم شده است ...

اوئن ترزدی” (فاندا) فرماندهی دژآپاچی، یکی از دورافتاده‌ترین پادگان‌های نظامی در آریزونا را برعهده می‌گیرد. او با سرخ‌پوستان رفتاری تحقیرآمیز دارد، به هنگام عبور قبیله‌ای آپاچی به مقصد مکزیک، به آنان فرمان بازگشت می‌دهد، اما در مبارزه‌ای که در می‌گیرد، سواره نظام تحت فرماندهی او به کلی از بین می‌رود...

یک افسر ارتش برای یافتن دزدان محموله های طلا هویت خود را تغییر داده و به غرب می رود...

در کى لارگوى فلوریدا چند تبهکار به سرکردگى « جانى روکو » ( رابینسن ) ، صاحب یک هتل ( باریمور ) ، عروس بیوه‏ى او ( باکال ) ، و یک افسر قدیمى ارتش ( بوگارت ) را به گروگان مى‏گیرند .

در زمستان سال 1938،پاریس مملو از پناهنده های نازی شده که در سایه های شب زندگی کرده و تلاش می کنند از بازگشت دوری کنند.یکی از این پناهنده دکتر راویک است که بطور غیرقانونی به کار خود ادامه داده و دشمن قدیمی اش را تعقیب می کند...

نجیب زاده اسکاتلندی "مکبث" در قرن یازدهم که توسط یک پیشگویی شیطانی و همسر بی رحم و زیبایش هدایت می شود، دست به اقدامی خیانت آمیز شده و تبدیل به پادشاه می شود. اما او از جایگاه جدید خود لذت نمی برد و ...

شاهزاده هملت برای کشتن عمویش دو دل است، زیرا عموی او مظنون به قتل پدرش، پادشاه سابق می باشد...