فیلم لاست

مجموعه‌ای از سرقت‌ها در بریتانیا رخ داده است و بازرس کلوزو باید جنایتکار را دستگیر کند.

"استیو واکر" (جونز)، به‌عنوان مربی تیم دو و میدانی کالج شهر به گادولفین می‌آید و در مهمان خانه "ریش سیاه" اتاق می‌گیرد. مهمان‌خانه را چند پیرزن اداره می‌کنند که خود را نواده‌های یک دزد دریائی مشهور به "ریش سیاه" می‌دانند. پیرزن‌ها برای بازپرداخت مبلغ رهن مهمان‌خانه مشکل دارند و با کمک معلم کالج، "خانم بیکر" (پله‌شت) مجموعه‌ای از اجناس عتیقه را حراج می‌کنند. "استیو" ظرفی متعلق به همسر دهم "ریش سیاه" را می‌خرد که جادوگر بوده و "ریش سیاه" را نفرین کرده که تا ابد در برزخ سرگردان باشد، مگر این‌که کار نیکی بکند...

یک پلیس با دل و جرات تصمیم می گیرد رئیس گروههای زیرزمینی را که شاهد تحت حفاظت او را به قتل رسانده پیدا کند...

مادر "جولی کوهلر" از خودکشی او ممانعت می کند.او شهر را ترک می کند و تصمیم می گیرد پنج مرد که او را نمی شناسند پیدا کرده و به قتل برساند.اما هدف واقعی او چیست؟

در حالی که شوهرش کار می کند، همسر یک تولید کننده سوتین زندگی مخفیانه ای را با معشوقش که به راحتی در اتاق زیر شیروانی خود پنهان می کند، انجام می دهد.

در بوداپست، دو باند رقیب از پسران جوان ادعای مالکیت یک زمین خالی را دارند. خصومت ها تشدید می شود، اما هرگز به خشونت واقعی تبدیل نمی شود. با این حال، درست زمانی که همه چیز از کنترل خارج می شود، مشکل توسط فرماندار شهر "حل" می شود ...

مارکوس پندلتون، کلاهبردار حرفه ای که به تازگی از زندان آزاد شده به عنوان برنامه نویس کامپیوتری در یک شرکت بیمه استخدام شده و چکهای زیادی به آدرس های خود در سرتاسر اروپا می فرستد.

پسر خانواده پس از اطلاع از رفتن خدمتکارشان برای تحصیل، تصمیم می گیرد او را با مردی آشنا کند.

مجموعه ای از قتل های وحشیانه در بوستون جرقه یک شکار انسان به ظاهر بی پایان و پیچیده می شود.

کندی دختری دبیرستانی است که در جستجوی حقیقت و معنای واقعی زندگی است. او در این مسیر با شخصیتهای مختلفی آشنا شده و در موقعیتهای متفاوتی قرار می گیرد...